سخنرانی دبیركل پارتی سهربهستیی در کندا از مسئلهي ملي ملتهاي زيرسلطهي ايران،
حضار گرامي!
خدمت همهي مدعوين خيرمقدم عرض ميكنم.
بسيار خوشحالم در كنفرانسي حضور دارم كه در آن در قبال مسئلهي ملي ملتهاي زيرسلطهي ايران، احساس مسئوليت و همچنين مكانيزمي براي بوجود آوردن فرصت درك متقابل ورساندن آرا و عقايد گروههاي سياسي به همديگر دربارهي مسئلهي ملي در ايران، وجود دارد.
اگرچه امروز نوع بشر از نظر علم و تكنولوژي تحولات چشمگيري را بدست آورده است و مسائل جوامع جهاني براساس سطح توسعهيافتگي تغير يافتهاند، سيستمهاي سياسي توتاليتر در مقابل مسائل جامعهي انساني كارايي خود را از دست داده و توانايي حل مسائل را ندارد و جز بحران و چالش هيچ توليد ديگري ندارد. چنين سيستمهايي بر اساس اعتراف خود آنها همراه با تلاش در جهت كسب تماميت قدرت در مركز، بطور مداوم در تلاش براي يكسانسازي هويتها هستند. هنوز مسئلهي ملي در چنين سيستمهايي مسئلهي مهمي است و در بيشترشان بدون حل باقيمانده است.
مسئلهي هويتهاي متنوع در چارچوب سيستمهاي دموكراتيك بطرف راهحل نزديك ميشود، اما در نقطهاي ديگر از جهان، بويژه در خاورميانه، بهخاطر وجود انديشههاي ناسيوناليستي و اشغالگر، هنوز ابتداييترين مسائل زندگي انسان حل نشده باقيماندهاند. نمونهي چشمگير چنين رژيمهايي جمهوري اسلامي ايران است. بدليل قدرت تئوكراتيك ايران، ملتهاي تحت سلطهي ايران بيشتر از قبل اشتثمار ميشوند. ايران چه در داخل و چه در بيرون از مجموعهاي از مسائل هولناك رودرروست. اين رژيم ميخواهد با شانتاژ مسئلهي اتمي موازنهي خود با نيروهاي خارجي را برقرار سازد. سيستم سياسي ولايتفقيهي ايران، نهتنها توانايي حل مسائل ملتهاي تحت سلطه را ندارد، بلكه در مقابل مسائل اقتصادي، اجتماعي و سياسي ديگر نيز به سد معبر تبديل شده است.
در مقابل جنبش اصلاحات و دموكراسي ايران ايستادگي ميكند. افكار نژادپرستانه و مليگرايي فارس كه در زير پردهي پانايرانيسم و دين خود را مخفي نموده، بطور مداوم تلاش خود را در جهت استثمار ملت كرد و ملتهاي ديگر به جاي حل مسائل آنها، عميقتر كرده است. مدرنيسم پهلوي با همكاري قدرت و ايدئولوژي دولتي (ناسيوناليسم فارس) دور از همهي ريشههاي اتنيكي در جهت يكسانسازي هويت ايراني تلاش نموده است.
ازطرف ديگر نيز رژيم جمهوري اسلامي ايران با لباسي ديني همان سياستهاي نژادپرستانه را پياده نموده و به نام اسلام، تمام مكانيزمهاي قدرت را براي استثمار ملي كرد و ملتهاي ديگر مانند بلوچ، عرب، تركمان و آذري به كار انداخته است. سياست يكسانسازي هويتي ناسيوناليسم فارس در زير عنوان پانايرانيسم ودين بعنوان نيرومندترين فاكتور در برجاي ماندن و حلنشدن مسئلهي ملتها و بويژه كرد نقشي اساسي داشته است. حكومت تهران از جهت سياسي و اقتصادي و فرهنگي تفاوت بسياري در بين ملتهاي ايران قائل است و ستم اقتصادي، فرهنگي و سياسي را متوجهي كردها نموده و ابتداييترين حقوق ملتها را كه همان حق تعين سرنوشت است را از خود دريغ ميكند و تلاش دارد اينچنين مطالباتي را سركوب نمايد. حكومت تهران از يكسو ثروت ملي ملتهاي ايران، بويژه ملت كرد را براي كمك به سازمانهاي تروريستي و از سوي ديگر براي ساختن تجهيزات نظامي براي سركوب اين ملتها صرف ميكند.
حضار گرام! شرق كردستان يا كردستان زيرسلطهي ايران، قسمتي از كردستان بزرگ است كه جمعيت آن حدود 50 ميليون نفر تخمين زده ميشود. تاريخ شاهد تقسيم چند بارهي خاك كردستان است، بويژه در دوتاريخ برجسته و نمايان مانند جنگ چالدران 1514 و پيمان لوزان 1919. آن بخش از كردستان كه ايران آن را اشغال نموده، جمعيت آن 11 تا 13 ميليون نفر تخمين زده ميشود و مساحت آن نزديك به 200000 كيلومترمربع ميباشد. روشن است در اين راه بيش از همه ملت كرد قرباني شده است؛ ترور رهبران سياسي كرد در پايتختهاي اروپايي و استثمار ملي كرد و تلاشهاي رژيم براي تغير ساختار دموگرافي 11 تا 13 ميليون كرد در ايران، در استانهاي كرماشان، ايلام، لرستان، سنندج، اروميه، هورامان و مكريان نمونههاي روشني هستند.
كرد در ميدان رقابتهاي خاورميانه در حال تبديل شدن به نيرويي موثر است، كرد بيش از اين نقشي عقيم ندارد، بلكه به موتوري براي تحول و دموكراتيزهكردن خاورميانه تبديل شده است. در عراق، كرد طرفدار اصلي بنيادنهادن جمهوري فدرال بودند؛ به همان طريق در تركيه نيز كردها ستون اصلي جنبش دموكراسياند. در سوريه اپوزيسيون كرد حامل ميسيون تحول و دموكراسي اين كشور است. در ايران نيز كرد خود را ساختاري اصلي ميداند كه هميشه برضد قدرت توتاليتر حكومت مركزي قدعلم كرده و ميتواند نقشي كارا در تغيرات آيندهي ايران داشته باشد.
حضار محترم! ما بعنوان پارتی سهربهستیی کوردستان (حزب استقلال خواه كردستان)، براين اعتقاديم بهترين راه براي حل مسائل ايران بويژه مسائل ملي اين است كه هر ملتي حق تعيين سرنوشت خود را داشته و داراي قدرت ملي و دولتي مستقل باشد. به خودي خود تلاش در جهت به هم چسباندن اجباري ايران از راه ايدئولوژي و يا دين مسائل كنوني را بازتوليد نموده و بدين دليل است كه راهحل اين بحران نميباشد. اگر ملتهاي زيرسلطهي ايران در آن سرزمين هركدام صاحب سروري ملي خود باشند، ثبات سياسي در منطقه بوجود خواهد آمد، در آن صورت ملتها ميتوانند در كنار يكديگر با صلح زندگي كنند. بهترين نمونه براي مستقل بودن ملتهاي زيرسلطهي ايران بتوانند مانند كشور همسايه با صلح و آزادي زندگي كنند، ملتهاي زيرسلطهي يوگسلاوي سابق و شوروي سابق است كه بعد از فروپاشي آن كشورها، همهي ملتهاي زيرسلطه، دولت مستقل خود را اعلام نمودند. براي نمونه تنها يك ملت از آن ملتها يعني ملت چچن كه استقلال خود را بدست نياورده، تا كنون نيز جنگ و ناآرامي و آشوب در منطقه وجود دارد.
ما بعنوان حزب استقلال،معتقد هستيم راهحلهاي سياسي ديگر فارغ از استقلال نميتوانند مسئلهي ملتهاي زير سلطهي ايران را حل نمايند و ملت كرد و بلوچ و عرب و تركمن و آذري در ايران حق دارند كه صاحب دولت مستقل خود باشند. براي اثبات اين حقيقت نيز پارتی سهربهستیی کوردستان (حزب استقلال خواه كردستان)،تقاضامند است در سازمان ملل كه دولت كانادا يكي از اعضاي آن سازمان مهم جهاني است، بعد از پروسهي آزادي ملتهاي زيرسلطهي رژيم حاكم كنوني ايران، سرپرستي رفراندوم عمومي را در ميان ملت كرد و ملتهاي ديگر زير سلطهي ايران به عهده بگيرند؛ تا مشخص شوند ملتها خواستار جدا شدن از ايران هستند يا نه. خاورميانه به ميدان رقابت نيروهاي داخلي و خارجي تبديل شده و همزمان نيروهاي دموكرات و سنتي در مقابل يكديگر قرار گرفتهاند. در ميان اين تحولات سيستمهاي سياسي خاورميانه دچار بحران شدهاند. دستگاه ايدئولوژي حزبي و دولتي و اليگارشيهاي منطقهاي خاورميانه، از يك سو توانايي حل معضلات اجتماعي، اقتصادي و سياسي را ندارند و در مقابل توسعه، چالشي عظيم درست كردهاند؛ از سوي ديگر سد راهي در مقابل تحولات جهانيشدن ميشوند. همچنين بخاطر اينكه اين رژيمها توانايي اصلاح وخودنوسازي را ندارند، تحولات اساسي و تغيير اين رژيمها بعنوان ضرورتي اساسي خود را تحميل ميكند.
پرواضح است چنين تحولي منافع طرفهاي خارجي و داخلي را تامين ميكند. به همين خاطر است پويايي داخلي و خارجي در اين عرصه اهميتي اساسي دارد. بيشك سقوط رژيم بنيادگراي اسلامي افغانستان و رژيم ديكتاتوري صدام در عراق به مقدمهاي براي تحول سيستمهاي توتاليتر خاورميانه تبديل شده است. لازم است ملتهاي زيرسلطهي ايران، از نظر سياسي پلاتفرمي مشترك داشته باشند، براي آنكه بتوانند هرچه زودتر خود را از زير سلطهي رژيم تئوكراتيك ايران برهانند. لازم است مكانيزمي مشترك براي همكاري با يكديگر داشته باشند.
از سوي ديگر آزاد شدن ملتهاي زيرسلطهي ايران، تهديد تشكيل ايراني اتمي را ازبين ميبرد كه تهديدي است متوجهي همهي دنيا. به همين دليل اگر دنيا پيشتر چشمان خود را به روي باقيماندن ساختاري ناسازگار مانند ايران فرو بست، لازم است امروز خود با اين ملتها همكاري كند تا اين ساختار ناسازگار و ناعادل از ميان برداشته شود كه حقوق ملتها در آن درنظر گرفته نشدهاست و از سوي ديگر تنها مسئلهي اتمي ايران نبايد تنها مسئلهي ايران قلمداد شود و از مسائل ملتها چشمپوشي شود. افكار عمومي دنيا لازم است مطالبات ملتهاي زيرسلطهي ايران را مدنظر داشته و باتوجه به آن با ايران رفتار نمايند.
در پايان لازم ميدانم اين نكته را دوباره به عرض برسانم كه پارتی سهربهستیی کوردستان (حزب استقلال خواه كردستان)،آماده است در بوجود آوردن مكانيزمي براي همكاري داخلي گروههاي سياسي ملتهاي زيرسلطهي ايران، با هرگروهي مذاكره نمايد. همچنين بوجود آوردن جبههاي از ملتهاي استقلالطلب و زيرسلطهي ايران را يك الزام سياسي ميداند. لازم است ملتهاي زيرسلطهي ايران هم در داخل با يكديگر همكاري كنند و هم براي كسب همكاري خارجي و آزادي از زيرسلطهي ايران و استقلال ملتها تلاش نمايند.
بارديگر از حضار محترم سپاسگزارم كه گردهم آمدنشان زمينهاي را براي به هم نزديكتر شدن طرفهاي سياسي ملتهاي زيرسلطهي ايران بوجود آوردند. اميدوارم هدف استقلال همهي ملتهاي زيرسلطهي ايران، بويژه كرد، در كوتاهترين زمان به وقوع بپيوندند.
زندهباد آشتي و آزادي و حقوق مساوي براي هر ملتي در جهان نابود باد ديكتاتوري و اشغالگران